در میان خادمین بیت المقدس زکریا نسبت به مریم مهربان تر بود و رغبت بیشتری به نگهداری او داشت. او می گفت؛ من شوهر خاله او هستم، این دختر را به من بدهید و مرا مخصوص توجه به او قرار دهید، زیرا من از جهت ارتباط خویشاوندی به او نزدیکتر و بیشتر مورد اعتمادم.
[310]
مشاجره بالا گرفت و هر یک برای مقصود خود دلیلی بیان می کرد، و با اصرار می خواستند سرپرستی مریم را خود به عهده بگیرند هیچکدام حاضر نشدند که این افتخار نصیب شخص دیگری شود و کفایت مریم را به او بسپارند، زیرا هر کدام امیدوار بودند که بدینوسیله به پروردگار خود تقرب جویند.
بالاخره همگی تصمیم به قرعه کشی گرفتند و در کنار نهری جمع شدند و قلمهای خود را در آب انداختند، تا قلم هر کس بالا آمد کفالت مریم از آن او باشد. پس از لحظاتی قلمها زیر آب رفت و تنها قلم زکریا بود که روی آب آمد، لذا تسلیم رأی او شدند و مریم را به او سپردند. از آن پس مریم تحت سرپرستی و کفالت زکریا درآمد و زکریا تربیت او را به عهده گرفت.
زکریا تصمیم گرفت به شکرانه این کار وسایل آسایش و رفاه مریم را به بهترین وجه فراهم سازد. عشق و علاقه زکریا به مریم، او را وا داشت تا مریم را دور از دسترس مردم نگهدارد. لذا اطاق بلندی در بیت المقدس بنا کرد که راهی به آن جز بوسیله نردبان نبود. زکریا شخصاً به بررسی و کفالت امور مریم پرداخت. او مرتب به مسکن و محراب عبادت مریم سر می زد تا از حال وی آگاه گردد و مایحتاج زندگی او را فراهم سازد.
هرگاه که زکریا به نزد مریم می رفت، او را در حال عبادت می دید و همیشه غذایی آماده که در برابرش ظاهر می گشت، گفت؛ ای مریم این از کجا آمده است؟ او پاسخ گفت:
این از جانب خداست که خدا به هرکس بخواهد بی شماری روزی می دهد.(1)
مریم نیز از مردم کناره گرفت و در مکانی سکنا گزید و پوششی برای خود برگزید تا از دید مردم دور باشد و در برابر آنان پرده ای بر خود گرفت.